accelerate
شتاباندن/سرعت دادن
crack
ترک/شکاف
create
خلق کردن
creep
خزیدن/سینه مال رفتن
crush
خرد کردن/له شدن
cultivate
کشت کردن/زراعت کردن
dictate
دیکته کردن/ باصدای بلند خواندن
distinguish
تشخیص دادن
flaw
تندباد/درز و شکاف/ترک برداشتن
harvest
خرمن/محصول/هنگام درو/نتیجه/حاصل
mirror
آینه/ بازتاب کردن. منعکس کردن
obtain
بدست اوردن/فراهم کردن
particle
خرده/ریزه/ذره
settle
مسکن دادن/مسکن گزیدن/مقیم کردن
transport
انتقال دادن/حمل کردن