dignitary
شخص بزرگ/خواجه
crucial
بسیار سخت/وخیم
elude
پرهیز کردن/دوری کردن/طفره رفتن
evident
ظاهر/بدیهی/اشکار
exhaust
اگزوز/خسته کردن/خروج(بخار
extensive
پهناور/کشیده/بزرگ/وسیع
face
رخ/صورت/مواجه شدن/روبرو شدن
facet
صورت کوچک/شکل
hero
قهرمان/دلاور
inaccessibility
عدم دسترسی
obvious
اشکار/ظاهر/مفهوم
predictable
قابل پیشگویی
solve
حل کردن/رفع کردن
suitable
مناسب/سازگار
extremely
بیش از حد/افراطی