reptile
خزنده
rarely
به ندرت-خیلی کم
forbid
ممنوع کردن-اجازه ندادن
logical
منطقی
exhibit
نمایش دادن-در معرض نمایش گذاشتن
proceed
حرکت کردن-پیش رفتن
precaution
احتیاط کردن-پیش بینی کردن
extract
خارج کردن- بیرون کشیدن-استخراج کردن
prior
مقدم-قبلی-پیشتاز
embrace
بغل کردن-در اغوش گرفتن
valiant
شجاع-دلاور
partial
طرفدار-علاقه مند