maintain 
نگهداری کردن/حمایت/حفظ کردن
snub 
پهن و کوتاه/جلوگیری/سرزنش کردن
endure 
تحمل کردن بردباری کردن در برابر
wrath 
خشمگین ناراحت
expose 
بی پناه گذاشتن/نمایش دادن/ افشا کردن
legend 
افسانه
ponder 
تامل کردن/سنجیدن/فکر کردن
resign 
دست کشیدن/کنار کشیدن/استعفا دادن
drastic 
موثر/ قوی
wharf 
اسکله/لنگرگاه
amend 
اصلاح کردن/بهترکردن
ballot 
ورقه ی رای مهره ی رای و قرعه کشی