unearth
از خاک بیرون کشیدن/از زیردراوردن
depart
راهی شدن/روانه شدن/عازم شدن
coincide
همزمان بودن/با هم روی دادن
cancel
لغو کردن-کنسل کردن
debtor
بدهکار
legible
خوانا و روشن
placard
پلاکارد
contagious
واگیر/واگیردار
clergy
مرد روحانی/دین یار/روحانیون
customary
عادی/مرسوم
transparent
شفاف/واضح
scald
اب جوش ریختن/با اب داغ سوزاندن/تاول/جوش صورت