Prompt 
سریع/فوری/بی درنگ
hasty 
عجول شتابزده دست پاچه
scorch 
سوزاندن به طور سطحی/تاول زدن
tempest 
طوفان/تندباد
soothe 
ارام کردن/تسکین دادن/دلجویی کردن
sympathetic 
همدرد/دلسوز
redeem 
باز خریدن/از گرو دراوردن/رهایی دادن
resume 
از سر گرفتن/ادامه دادن
harmony 
هارمونی تطبیق توازن
refrain 
خودداری کردن/منع کردن
illegal 
غیر قانونی
narcotic 
مخدر/مسکن