commuter
رفت و امد /مسافری
confine
حد/ محدوده/محبوس شدن /محدود کردن
idle
تنبل/بیکار/وقت گذراندن
jest
مسخره/خنده دار/مسخره کردن
patriot
میهن پرستی
dispute
ستیزه / بحث/ انکار کردن
lunatic
دیوانه مجنون
uneventful
بدون حادثه/بدون رویداد مهم
fertile
با برکت/پرثمر