Eschew
اجتناب کردن/خود داری کردن
Exigent
ضروری/واجب
Catalyst
عامل فعل و انفعال اجسام شیمیایی
Divine
خدایی/الهی/کشیش
Idiosyncrasy
طرز فکر ویژه/طبیعت مخصوص/حال مخصوص
Exculpate
تبرئه شدن/معذور داشتن
Dupe
ساده دل/گول خور
Chaos
بی نظم/هرج و مرج
Connoisseur
خبره
Larceny
دزدی/دستبرد/سرقت
Euphemism
استفاده ی کلمه ی نیکو برای موضوع یاکلمه ی نامطلوب
Lassitude
سستی/تنبلی/بی میلی
jocular
شوخ/شوخ آمیز
Apathy
بی حسی/بی عاطفگی/بی علاقگی
Arbitrary
قرار دادی/ اختیاری
Meticulous
باریک بین/دقیق/ترسو/کم رو
Enervate
سست کردن/بی حال کردن/ناتوان کردن
Rustic
روستایی/دهاتی
Dilate
بزرگ شدن/گشاد کردن
Xenophobia
ترس از بیگانه/بیگانه هراسی