Fun:
یه اسم غیرقابل شمارش به
معنای " لذت و تفریحه". در انگلیسی عامیانه از fun به عنوان صفت هم استفاده میشه. به مثال های
پایین دقت کنید:
به عنوان اسم:
We had such fun
together.
ما کلی
با هم لذت و تفریح داشتیم.
It was fun to go to the beach with Rita’s family.
کنار ساحل رفتن با خانواده ریتا لذت داشت.
I hope you have fun!
امیدوارم بهت خوش بگذره!
به عنوان صفت:
We did a lot of fun activities in
groups.
ما کلی کارای باحال و جالب
توی گروه انجام دادیم.
Funny:
یه صفت هست به معنای
"جالب،شگفت انگیز،باحال،خنده دار..." مثال:
Well. I think she’s very self-confident and assertive. I think she’s very funny.
فک می کنم او خیلی با اعتماد
به نفس و مثبته. فک می کنم خیلیم باحاله.
I think Jerry Springer is so funny. I
just laugh so much when I watch his show.
جری اسپرینگر خیلی بازیگر
باحال و خنده داریه. وقتی نمایشش رو می بینم خیلی می خندم.
نکته مهم:
هیچگاه funny رو در معنای "لذت بخش" استفاده نکنید. چون معنا به کلی
تغییر می کنه و گاهی هم اصلا معنی نمیده.
The week I stayed in your country was really
fun and I found the city where you live very interesting and beautiful.
هفته ای که تو کشورتون سپزی
کردم خیلی لذت بخش بود. شهرتون خیلی جالب و زیباست.