گذشته استمراری و گذشته ساده
I was doing and I did
.He answered the phone
او به تلفن جواب داد.
.Eric was reading a book
اریک داشت کتاب می خواند.
.The phone rang
تلفن زنگ زد.
.He stopped reading
از کتاب خواندن دست کشید.
گذشته ساده
?What happened
چه اتفاقی افتاد؟
.The phone rang
تلفن زنگ زد.
گذشته استمراری
?What was Eric doing when the phone rang
وقتی که تلفن زنگ زد اریک داشت چه کار می کرد؟
.He was reading a book
او داشت کتاب می خواند.
گذشته ساده
? What did he do when the phone rang
وقتی تلفن زنگ زد او چه کار کرد؟
.He stopped reading and answered the phone
از مطالعه دست کشید و تلفن را جواب داد.
.Eric began reading before the phone rang. So when the phone rang, he was reading
اریک قبل از آن که تلفن زنگ بزند مطالعه را شروع کرد. بنابراین وقتی که تلفن زنگ زد داشت کتاب می خواند.
هر گاه بخواهیم بگوییم کاری در حین وقوع کار دیگر صورت گرفته است از گذشته استمراری همراه با (I was doing) و گذشته ساده استفاده می کنیم:
.Matt burned his hand while he was cooking dinner
مت وقتی که داشت شام می پخت دستش را سوزاند.
.I saw you in the park yesterday. You were sitting on the grass and reading a book
من تو را دیروز توی پارک دیدم. تو روی چمن نشسته بودی و کتاب می خواندی.
.While I was working in the garden, I hurt my back
من در حالی که داشتم توی باغ کار می کردم پشتم صدمه دید.
وقتی که بخواهیم بگوییم عملی بعد از عمل دیگر انجام گرفته است از گذشته ساده استفاده میکنیم.
.I was walking downtown when I saw Jack. So I stopped and we talked for a while
من داشتم به مرکز شهر می رفتم که جک را دیدم. بنابراین ایستادم و برای مدتی با او صحبت کردم.
به تفاوت میان دو جمله زیر توجه کنید:
.When Beth arrived, we were having dinner
وقتی که بت رسید، ما داشتیم شام می خوردیم. (یعنی ما قبل از رسیدن او شام را شروع کرده بودیم.)
.When Beth arrived, we had dinner
وقتی که بت رسید، ما شام خوردیم. (یعنی بت رسید و بعد شام خوردیم.)
بعضی از افعال (برای مثال، know و want) را به طور طبیعی نمی توانیم به شکل استمراری به کار ببریم.
.We were good friends
. We knew each other well
ما دوستان خوبی بودیم.
یکدیگر را خوب می شناختیم.
.I was enjoying the party, but Chris wanted to go home
من داشتم از میهمانی لذت می بردم، اما کریس دلش می خواست به خانه برود.